بهترین وب سایت دخترانه
بهترین وب سایت دخترانه
وبلاگی متفاوت از همه ی چیزای خوب

 

پدر در خانه اش را بست وگوشه گیر شد .با هیچ کس صحبت

نمی کردوسرکار نمی رفت .دوستانش خیلی سعی کردند تا او را

به زندگی عادی برگردانندولی موفق نشدند.شبی پدر رویای عجیبی

دید.دید که در بهشت است وصف منظمی از فرشته های کوچک

در جاده ای طلایی به سوی کاخی مجلل در حرکتند.هر فرشته

شمعی در دست داشت وشمع همه فرشتگان بجز یکی روشن بود

مرد وقتی جلو رفت دید فرشته ای که شمعش خاموش است همان

دختر خودش است.پدر فرشته کوچکش را در آغوش گرفت  و او

 را نوازش کرداز او پرسید:«دلبندم چرا غمگینی؟چرا شمع تو

خاموش است؟»دخترک به پدرش گفت:«باباجون هروقت شمع من

 روشن میشه اشک های تو آن را خاموش می کند و هر وقت دلتنگ

می شوی من هم غمگین می شوم.»پدر در حالی که اشک در چشمانش

حلقه زده بود از خواب پرید.اشک هایش را پاک کردانزوا را رها کرد

وبه زندگی عادی اش برگشت............

 

 


نظرات شما عزیزان:

احسان
ساعت22:05---1 بهمن 1391
عزیزم داستانت خیلی قشنگ بود .
ان شا الله در تمام مراحل زندگی موفق و پیروز باشید .


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهسه شنبه 26 دی 1391برچسب:, توسط فرشته
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.